دو شرط ولایت پذیری
داشتن ایمان و بصیرت دو شرط در ولایت پذیری میباشد…
حال به بررسی این دو شرط در عاشورا و اصحاب امام علیه السلام می پردازیم
ایمان
تعبيرى، عشق و علاقه و ايمان خود را به آن حضرت اعلام كردند و جملگى گفتند:
«اَنْفُسَنٰا لَكَ الْفِدٰا نَقيكَ بِاَيْدِِينٰا وَ وُجُوهِنٰا، فَاِذٰا نَحْنُ قُتِلْنٰا بَيْنَ يَدَيْكَ نَكُونُ قَدْوَفَيْنٰا لِرَبِّنٰا وَ قَضَيْنٰا مٰا عَلَيْنٰا»
جانمان فداى تو باد! ما با چنگ و دندان از تو حمايت مىكنيم تا در پيش رويت كشتهشويم؛ در آن صورت به پروردگارمان وفادار ماندهايم و وظيفهء خويش به فرجام بردهايم.
حتى در آن شب، به محمد بن بشير حضرمى خبر دادند كه پسرش در رى، اسيردست دشمن شده است و امام عليه السلام به او فرمود: «من بيعتم را از گردنت برداشتم، برو وپسرت را آزاد كن.» محمد پاسخ داد: «گرگهاى بيابان مرا زنده زنده بخورند اگر از توجدا شوم!» امام عليه السلام پنج دست لباس كه هزار دينار مىارزيد به او بخشيد و فرمود: «اينلباسها را براى آزادى پسرت بفرست.»
ايمان و اعتقاد ياران امام چنان استوار بود كه تا آخرين نفس بر باورهاى خويش پاىفشردند و هرگز در ايمان و راهى كه برگزيده بودند، دچار ترديد نشدند در حالى كه برخى ازمقاتل نوشتهاند، بيش از سى نفر از لشكريان عمر بن سعد به جبههء حق گرويدند.
بصيرت:
قرآن مجيد خطاب به رسول اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
«قُلْ هٰذِهِ سَبِِيلِِى اَدْعُوا اِلَى اللّٰهِ عَلٰى بَصِِيرَةٍ اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِِى»
بگو: اين راه من است، من و پيروانم با بصيرت كامل [ديگران را] به سوى خدافرامىخوانيم.
اصحاب امام حسين عليه السلام از اين بصيرت قرآنى بهرهاى كافى داشتند و به وظيفهء خويشبه خوبى آگاه بودند ونيك مىدانستند كه چه مىكنند و فرجام كارشان به رستگارىمىانجامد. انس بن حرث كاهلى صحابى بزرگوار رسول خدا صلى الله عليه و آله است. او در روايتى،كه شيعه و سنى نقل كردهاند، گويد:
رسول اكرم صلى الله عليه و آله دربارهء يكى از ياران خاص خود به نام عمّار ياسر فرمود:
عمّار، سراسر، ايمان است و ايمان با گوشت و خونش عجين گشته است. و اين ويژگىدر همهء ياران امام حسين عليه السلام به چشم مىآمد و يكايك آن مردان الهى سرآمد ايمان بهخدا و پيامبر صلى الله عليه و آله بودند و آنچه آنان را چون برادههاى آهن به سوى مغناطيس عشق وايمان فرامىخواند، همين ايمان آتشين بود: ايمان به خدا، حسين عليه السلام ، درستى راه، جهادبا دشمنان خدا و سعادت راستين. در شب عاشورا، امام حسين عليه السلام در سخنانى، بيعتخويش را از گردن خويشان و يارانش برداشت و به آنان فرمود: «هركس از شما دست يكى ازافراد خاندان مرا بگيريد و از مهلكه دور شويد؛ زيرا هدف اصلى يزيديان من هستم و آنان باشما كارى ندارند.» سخنان رهبر حزب الله، چون جرقّهاى كه در انبار باروت افتد، سراپاىآنان را شعلهور ساخت و گويى محكى بود كه عيار ايمانشان را هويدا كرد و هر يك باانس با چنين شناختى با اباعبدالله عليه السلام همراه شد و او را يارى كرد تا بهشهادت رسيد.
حبيب بن مظاهر نيز از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله است. او در سه جنگ صفين، جملو نهروان، در ركاب اميرمؤمنان عليه السلام با دشمنانش جنگيد و از خواص آن حضرت و خازنعلوم سرّى ايشان بود. حبيب بن مظاهر بسيار كوشيد تا براى يارى امام، سپاه گرد آورد ودر كوفه به يارى مسلم بن عقيل شتافت و از دستاندركاران بيعت مردم با مسلم بود.
بصيرت ژرف او را در رجزى كه مىخواند به خوبى مىتوان باز يافت: اَنْتُمْ اَعَدُّ عُدَّةً وَ اَكْثَرُ وَنَحْنُ اَوْفٰى مِنْكُمُ وَ اَصْبَرُ وَ نَحْنُ اَعْلىٰ حُجَّةً وَ اَظْهَرُ حَقّاً وَ اَتْقٰى مِنْكُمُ وَ اَعْذَرُ
يعنى: شما[يزيديان] وسايل و افراد بيشتر داريد، ولى ما با وفاتر و صبورتر از شماييمو ما از حجّتى استوار برخورداريم و با تقواتر و محقتر از شماييم.
او در هنگام نبرد نيز بسيار خوش درخشيد و تلفاتى فراوان بر دشمن وارد ساخت.
شهادت اين سردار سلحشور و صحابى عارف، براى جبههء حق بسيار ناگوار بود؛ چنان كهامام از اين رويداد به خدا پناه برد و فرمود: «خود و اصحاب با وفايم را به حساب خداگذاشتهام.»
قيس بن مسهّر صيداوى در ميان راه مكه و كوفه، از سوى امام حسين عليه السلام مأموريتيافت كه نامهاى به مسلم بن عقيل و شيعيان كوفه برساند. قيس در نزديكى كوفه در كمينمأموران كوفه افتاد و پيش از اسارت، نامهء امام را نابود كرد تا به دست دشمنانش نيفتد.
عبرتهای عاشورا-ج1,جمعی از نویسندگانن,نمایندگی ولی فقیه در سپاه,تهران,1380 .ص111-113